اباصلت احمدی، یکی از 48 معلم نمونه کشوری سال 94 است که قرار است در هفته معلم به همراه این 48 معلم نمونه که از بین تمام معلمان استان های کشور انتخاب شدند، به دیدار رهبر انقلاب و رییس جمهور مشرف شوند، از آذربایجان شرقی یک معلم زن و مرد انتخاب شده است، اباصلت احمدی از تبریز، و خانم معلمی نیز از مراغه..
به گزارش آناج ،معلم نمونه کشوری اباصلت احمدی دیزج در معرفی خودش می گوید: به گفته شناسنامه ام، در ششم فروردین هزار و سیصد و پنجاه و چهار در روستای دیزج صفر علی از توابع شهرستان ورزقان، شهر طلای سرخ ( مس سونگون)، در استان آذربایجان شرقی به دنیا آمدم. آن هم در یک خانواده ی روستایی که پسر حکم یک «اَل آغاجی؛ کمک، یاور و از این نوع » به حساب می آمد. چشمم را که باز کردم دیدم چه زود، دیر شده است و با تمام سختی ها و شیرینی ها ی زندگی روستایی؛ ابتدایی، راهنمایی و دوم دبیرستان را تمام کرده ام و تمام برّه چرانی ها، و بیابان گردی های کودکانه، ترس ها و گریه های بچگانه به خاطر سیل و بارش تگرگ به خاطرات پیوسته اند.
بعد از اتمام سال دوم دبیرستان، با آینده نگری خاصی که ناشی از دوری و سختی راه بین مدرسه و خانه بود، به دانشسرای مقدماتی در شهرستان کلیبر رفتم. دو سال تحصیل در دانشسرا به دراز نای « ایکی ثانیه » گذشت و دیپلم دانشسرای مقدماتی را گرفتم و به عنوان «معلم صفر کلیومتر» راهی روستا های محرومِ منطقه ام، ورزقان شدم، روستای جوشین، روستای سنگ و قلعه به قدمت اشکانی ها.
در همان سال یعنی ۱۳۷۳، با مطالعه ی مداوم موفق شدم در دانشگاه شبانه و هم دانشگاه آزاد تبریز در رشته زبان و ادبیات فارسی قبول شوم، بعد از مشورت و علاقه ام به دبیر ادبیاتم آقای پیروزنیا تحصیلم را در دانشگاه آزاد اسلامی در رشته دبیری ادبیات ادامه دادم و در عرض سه سال و نصفی، با تجربه کردن انتقال موقت، دیدن روستای شاد باد علامه طباطبایی، دفتر داری با حفظ سمت در هنرستان چمران، درک سرزنش استاد به خاطر دیر کرد ها ی کلاسی، زندگی مجردی و چند شادینه و تلخینه ی دیگر همگی به یادینه ها پرت شدند و به بهای آنها لیسانس شدم. بعد از ادای نذرم (رفتن مجردی به مشهد) مستقیما برای ادامه خدمت صادقانه، به بخش خاروانا، مدرسه ی ملاصدرا رفتم و بعد هم روستای بکر آباد و شهرستان ورزقان.
تدریس به همنوعان لذت بخش بود مخصوصا که یار موافق بود و همسر در دیار شوهر جا افتاده بود.
در سال ۱۳۸۰ از کارشناسی ارشد قبول شدم. باز با انتقال موقتِ دو نفری به تبریز آمده، ادامه تحصیل دادم و با مشیت الهی و همت عالی به جایی رسیدم که حال می توانم بنویسم، بگویم، بخندم و احساس کنم که زندگی معلمی سخت اما آسان و شیرین و زیباست.
آناج: چند سال است که افتخار عنوان معلمی را به همراه دارید؟
بنده بیست و چهار سال سابقه معلمی دارم.
آناج: چطور شد شما را به عنوان معلم نمونه کشوری انتخاب کردند؟
انتخاب شدن به عنوان معلم نمونه کشوری، شاید فقط برای یک بار در طول زندگی سی ساله معلمی اتفاق بیفتد، البته قبلا بنده به حول قوه الهی به عنوان معلم نمونه منطقه ای و استانی انتخاب شده بودم.
آناج: به نظر شما یک معلم نمونه چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟
یک معلم نمونه باید از لحاظ پشتکار و فداکاری برای دانش آموزانش نمونه باشد، بنده پشتکار خود را از پدرم که یک کشاورز زحمتکش هست، آموختم و یک معلم نمونه باید تمامی مشکلات خود و دانش آموزانش را به دوش بکشد و آنها را با اشتیاق تربیت کند و برای آینده آنها دلسوز باشد.
و همچنین از لحاظ آموزشی فقط معلم باشد و بنده نیز از اول ابتدایی تدریس کردم تا مقطع دانشگاه، بجز معلمی خالصانه وصادقانه به چیز دیگری دل نبستم و زمانی که می شنوم برخی از معلمان به هر بهانه ای در کلاس خوب تدریس نمی کنند، تا دانش اموز را به کلاس خصوصی بکشانند و پول اضافه بگیرند، بسیار متاسفم می شوم، چرا که معلمی شغل مقدسی است.
سعی کردم در این طول معلمی با دانش آموزانم حین سخت گیری در تدریس، رابطه ای صمیمی و عاطفی برقرار کنم، سعی نکردم از خود رفتاری نادرست در کوچه و خیابان سر بزند تا مردم نسبت به شغل معلمی بدبین شوند.
آناج: توصیه شما به عنوان یک معلم نمونه به سایر معلمان چیست؟
بنده در مقامی نیستم که به سایر معلمان توصیه ای بکنم، با این حال معتقدم که تمامی معلمان وظیفه شناس کشورم نمونه هستند، ولی به عنوان برداری کوچک به همکاران خود می گویم که وجدان کاری خود را در کلاس رعایت کنند، اگر حقی از آنها ضایع شده باشد، آن را از دانش آموزان مطالبه نکنند و پیامبرگونه به کودکان خدمت کنند.
آناج: قرار است که با رهبر انقلاب دیدار کنید، چه حسی دارید و آیا مطالبه خاصی از رهبر دارید؟
دیدار با رهبرم یکی از آروزهایم بود، حس بسیار خوبی دارم، تصمیم دارم چه از نظر مسائل حقوقی و آموزشی در نظر دارم از رهبر انقلاب مطالبه هایی داشته باشم، با این مطالبه اصلی بنده در خصوص ترویج پرورش در مدارس خواهد بود و برخی تنش هایی را که بین همکاران است می خواهم درحضور رهبر انقلاب مطرح کنم.
آناج: یک خاطره شیرین و تلخ از دوران معلمی خود تعریف کنید
” گولر سولسادا خاطیره لر سولماز”، معلم که باشی هم خاطرات تلخ و خاطرات شیرینی را تجربه می کنی.
یکی از خاطرات خوشم مربوط به زمانی است که در خاروانا برای دانش آموز دوم دبیرستانی تدریس می کردم، این دانش آموز در یادگیری مسائل درسی بسیار کند بود و نخست فکر می کردم که وی نمی تواند چیزی یاد بگیرد با این حال به استعداد درخشانش یعنی داشتن حافظه قوی پی بردم و تمام راه و روش ها را آزمودم تا وی در درس هایش پیشرفت کند تا اینکه اکنون وی فوق لیسانس حقوق و از وکلای برجسته شهر تبریز است.
آناج: اسم معلم اول ابتدایی خود را به خاطر دارید؟
بله، معلم ابتدایی بنده نسرین خانم بودند، چند سال پیش زمانی که از خیابان رد می شدم، مرا صدا زدند و بنده ایشان را به خاطر نیاوردم، ولی ایشان مرا خیلی خوب شناختند و گفتند که اباصلت من معلم اول ابتدایی تو هستم، از دیدنشان بسیار خوشحال شدم و وقتی شنیدند که بنده نیز معلم هستم، بسیار خوشحال شدند.
آناج: پدر و مادرتان چه نقشی در موفقیت شما ایفا کردند؟
بنده معلمی را در زمان کودکی از عموها و پدرم آموختم، عموهایم معلم بودند و پدرم با اینکه کشاورز بود با فداکاری هایش من را در رسیدن به اهدافم یاری کرد و زمانی که من هنوز کودکی بیش نبودم در روستای ما مدرسه نبود، خانه ما تبدیل به مدرسه شد و اینگونه بود که شغل معلمی وارد خانواده ما شد و اکنون به غیر از عموهایم، خواهر و برادرانم معلم هستند.
مادرم با اینکه بی سواد است، هر روز صبح زود از خواب بیدار می شد و برای من صبحانه آماده می کرد و با هزار دعای خیر مرا راهی مدرسه می کرد و پشتیبان خوبی برایم در رسیدن به اهدافم بود.
آناج: چ تعریفی از شغل معلمی دارید؟
بزرگان تعریف کردند که معلمی هنر است و معلمی برتر از شهادت است و حق معلمی برتر از حق پدر و مادر است، به نظرم معلم هم خودش می آموزد و آموزش می دهد و هم اصلاح می کند و هم خودش اصلاح می شود و انسان ساز است و در جامعه فرهنگسازی می کند حتی به نوعی ترویج مذهب نیز توسط معلم در جامعه اتفاق می افتد و معلم می تواند مبلغ دینی خوبی برای دانش آموزانش باشد.
آناج: بزرگترین معلم زندگی شما چه کسی بود؟
بزرگترین معلمم از نظر موفقیت، آقای پیروزنیا هست مدیون وی هستم.
آناج: اگر معلم نمی شدید، چه شغلی را انتخاب می کردید؟
خدا مرا خلق کرده تا معلم شوم، چرا که هر وقت به کلاس درس می روم تجدید قوا می کنم و انگیزه پیدا می کنم، اگر در یک معلم صفات، فداکاری، عش و ایثار نباشد نمی تواند خالصانه خدمت کند.
آناج: سخن آخر:
از خانواده خودم مخصوصا از پدر و مادرم که معلم زندگیم هستند، قدردانی می کنم و همچنین از همسرم که در تمامی سختی ها کنارم بوده و مرا پشتیبانی کرده تشکر می کنم.
خدایا
کنون از دلم
به نوری که خود دانی اش
بران هرچه آلودگی است
خدایا به پاکان صافی دلت
به قرآن آبی کلام
بده بی نیازی ، قناعت، رضا
.: Weblog Themes By Pichak :.